مجموعه برترین آثار گیتار کلاسیک با نوازندگی جان ویلیامز
دو دیسک (دانلود جداگانه)
جان کریستوفر ویلیامز (زاده ۲۴ آوریل ۱۹۴۱) نوازندهی گیتار کلاسیک برجسته اهل استرالیاست. او زادهی ملبورن، استرالیا است. او به خاطر اجراهای گروهیاش و همچنین ارتقای رپرتوار گیتار کلاسیک و تفسیرهایش از آن مشهور است. گراهام وید، تاریخدان گیتار در مورد او میگوید: “احتمالاً جان ویلیامز تکنیکیترین گیتاریست ماهریست که دنیا به خودش دیدهاست.”
جان ویلیامز زاده ملبورن در استرالیاست، او اولین درسهای گیتار خودش را از پدرش که او هم یک گیتاریست حرفهایست آموخت. در سن ۱۱ سالگی او در دورههای تابستانی آندرس سگوبیا، از بزرگترین گیتاریستهای سبک کلاسیک در موسسه موسیقی “Accademia Musicale Chigiana” در سیهنا ایتالیا حضور داشت. بعداً او وارد کالج سلطنتی موسیقی در لندن شد و به خاطر این که در آن زمان بخش گیتار در کالج وجود نداشت، از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۵۹ مشغول به تحصیل پیانو شد. پس از فارغ التحصیلی از او برای ایجاد بخش گیتار در کالج دعوت شد، او از این فرصت استفاده کرد و بخش گیتار کالج سلطنتی را در دو سال اولش اداره کرد. او تاکنون ارتباط خود را با کالج (و کالج سلطنتی شمالی موسیقی در منچستر) حفظ کردهاست. جان ویلیامز موسیقی تم گیتار مشهور فیلم “شکارچی گوزن” که برنده اسکار بهترین موسیقی فیلم است را نواختهاست. جان ویلیامز را “شاهزادهی گیتار کلاسیک” را لقب دادهاند.
ریچارد دیوید جیمز که بیشتر با نام هنری افکس توئین شناخته میشود، یک موسیقیدان و آهنگساز موسیقی الکترونیک بریتانیایی متولد ایرلند است. او اغلب به خاطر آثار اثرگذار و خاص خود در استایلهایی نظیر امبینت تکنو و موسیقی رقص هوشمند طی دهه ۹۰ میلادی شناخته میشود. افکس توئین را میتوان یکی از مبتکرترین و برجستهترین شخصیتهای موسیقی الکترونیک معاصر دانست. او در سال ۲۰۱۵ موفق شد که جایزه گرمی بهترین آلبوم رقص / الکترونیکا را با آلبوم Syro از آن خود کند.
افکس توئین سازنندهی این اثر؛ او یک آهنگساز الکترونیک است اما بهترین اثرش یک آهنگ کلاسیک است.
۱۴ام آوریل یا Avril 14th مشهورترین اثر افکس توئین است که در سال ۲۰۰۱ در آلبوم Drukqs منتشر شد. در حالیکه بیشتر آثار جیمز الکترونیک هستند، ۱۴ام آوریل با پیانو ضبط شدهاست. این قطعه با یک پیانوی Disklavier که پیانویی از برند یاماها است که پس از دریافت فایل MIDI طی سازوکاری آن را بدون هیچ نوازندهای مینوازد و در حقیقت این آهنگ ساختهشده تا توسط یک ماشین نواخته شود. چندین نقد این اثر را مشابه کارهاث اریک ساتی دانستهاند. جالب است بدانید که کانیه وست رپر، ترانهسرا، تهیهکننده موسیقی مشهور آمریکایی در آهنگ “Blame Game” که با همکاری جان لجند ساخت، از این آهنگ اثر استفاده کرد که جنجال زیادی به راه انداخت. این اثر افکس توئین بیش از ۳۸ میلیون بار در اسپاتیفای شنیده شد که از دیگر تک آهنگ مشهور با نام Windowlicker که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد ۳۲ میلیون بار بیشتر است و با این آمار فوقالعاده ۱۴ام آوریل را میتوان بهترین کار جیمز دانست. این آهنگ در فیلمهای ماری آنتوانت (۲۰۰۶)، چهار شیر (۲۰۱۰) و او (۲۰۱۳) به کار رفته است.
یک قطعه پیانو ساده با انبوهی از احساس؛ ملودی این آهنگ آنقدر زیبا و گیراست که پس از شنیدن آن فکر میکنید قبلاً آن را از جایی شنیدهاید و ناخودآگاه به دنبال یک هنرمند بسیار برجسته به عنوان خالق آن میگردید.
ملودی این آهنگ آنقدر زیبا و گیراست که پس از شنیدن آن فکر میکنید قبلاً آن را از جایی شنیدهاید و ناخودآگاه به دنبال یک هنرمند بسیار برجسته به عنوان خالق آن میگردید. اثری ساده ولی سرشار از احساس، ترکیب صدای خاص این پیانو و ملودی هنرمندانه اثر کمی احساس گذشته، دلتنگی و یا تنهایی را تداعی میکند اما در کل حس گرم و دوستداشتنی را به آدم منتقل میکند که موجب آرامش میشود و برای مدتی طولانی بدون وقفه میتوان به آن گوش کرد. تقریباً مطمئنم که اگر یک پیانو داشتم این اثر جز اولین آثاری بود که دوست داشتم نواختن آن را یاد بگیرم.
رمز داوینچی (The Da Vinci Code) یک فیلم آمریکایی معمایی هیجانانگیز، محصول ۲۰۰۶ به کارگردانی ران هاوارد و نویسندگی آکیوا گلدزمن، بر اساس پرفروشترین رمان سال ۲۰۰۳ با همین نام نوشتهی دَن برون است. رمز داوینچی اولین فیلم از مجموعه فیلمهای شخصیت رابرت لنگدُن است و در آن بازیگرانی همچون تام هنکس، اودره توتو، ایان مککلن، آلفرد مولینا، یورگن پورشنو، ژان رنو و پل بتانی نقش آفرینی میکنند. در این فیلم تام هنکس نقش رابرت لنگدن، استاد نمادشناسی دینی و تاریخ دانشگاه هاروارد است که برای سخنرانی به پاریس میرود، آنجا پلیس برای مشاوره در مورد قتل مرموز رئیش موزه لوور، ژاک سونیز به سراغ او میآید…
موسیقی رمز داوینچی ساختهی هانس زیمر است و او برای موسیقی متن این فیلم نامزد جایزهی گلدن گلوب بهترین موسیقی فیلم در سال ۲۰۰۷ شد. ران هاوارد کارگردان رمز داوینچی ساندترک فیلم را “قدرتمند، نو و به طرز فوقالعادهای تأثیرگذار” دانسته و اغلب منتقدان موسیقی فیلم هم با او عقیده هستند. برای یک منظر صوتی که از هسته، دینی بود، زیمر از یک ارکستر عظیم و گروههای کر استفاده کرد تا احساس یک کلیسای جامع با ویترای (شیشهرنگی) را ایجاد کند. در حالیکه این اثر اشتراکات زیادی با اثر قبلی زیمر یعنی هانیبال دارد اما میتوان تأثیراتی از آثاری همچون خط باریک سرخ و بتمن آغاز میکند هم در آن بشنوید.
هرم موزهٔ لوور، این بنای باشکوه الهامبخش هانس زیمر برای این شاهکار بودهاست.
هانس زیمر در ساختن موسیقی پایان فیلمها استاد است و این را بارها ثابت کرده، در پایان فیلم رمز داوینچی زمانی که از مهمترین راز فیلم پرده برداشته میشود یکی از برترین آثار کارنامهی هانس زیمر با نام Chevaliers de Sangreal یا شوالیههای جام مقدس را میشنویم که دراین صحنه غوغا میکند. بدون شک یکی از قویترین آهنگسازیهای زیمر و یکی از برترین آثار حماسی موسیقی فیلم که میتوانید بشنوید همین قطعه است که واقعاً یک شاهکار است. ترکیب ملودی فوق العاده زیمر، موسیقی ارکسترال نفسگیر مسیری حماسی را به سمت اوج طی میکنند، جایی که یکی از بزرگترین رازهای تاریخ فاش میشود. هدفون بر گوش بگذارید، چشمان را خود ببندید و با جادوی این موسیقی باشکوه، برانگیزنده و رویایی به هر کجای این هستی و هر کجای زمان که دوست دارید سفر کنید.
این قطعه، موسیقی حماسی در سینما را معنا میکند، هدفون بر گوش بگذارید، چشمان خود را ببندید و راهی سفری حماسی به اوج شکوه و زیبایی شوید.
این واقعاً رمان نبود که الهامبخش من بود، چیزی که الهامبخش من بود پاریس بود اما چیزی که در آنجا واقعاً الهامبخش من بود، زمانی که بود که در لوور مشغول فیلمبرداری بودیم و بعد در کنار لوور، این هرم زیبا، این هرم مدرن بسیار برانگیزنده ساختهشده توسط آی. ام. پِی بود و آن واقعاً به من ایدهی آن را داد که چطور میخواهم به همه چیز حمله کنم (اشاره به پایان فیلم). بعد من این آهنگ به نام Chevaliers de Sangreal را برای ران هاوارد نوشتم. در حقیقت من این را خیلی سریع نوشتم و نمیخواستم که تا ابد برای او پخشش کنم، در نهایت او کم کم داشت خیلی عصبی میشد، من پخشش کردم و او خیلی دوستش داشت و این تبدیل به تم اصلی ما برای رمز داوینچی شد.
هانس زیمر
ویدئوی اجرای فوق العاده این قطعه هانس زیمر با نوازندگی فوق العاده روساندا پانفیلی (ویولن) و تینا گو (ویولنسل)
موسیقی تم فیلم بر باد رفته به نام Tara’s Theme اثری از ماکس اشتاینر
دو فرمت MP3 و FLAC + دو نسخه منتخب
ماکس اشتاینر (Max Steiner) (زاده ۱۰ می ۱۹۸۸۸ – درگذشت ۲۸ دسامبر ۱۹۷۱) آهنگساز آمریکایی زادهی وین، سازنندهی موسیقی فیلم، تئاتر و رهبر ارکستر بود. او کودکی اعجوبه بود که در سن ۱۲ سالگی اولین اُپرِت (نوعی اُپرا) خود را نوشت و تنها در سن ۱۵ سالگی به یک آهنگساز، تنظیمکننده و رهبر ارکستر تمام وقت تبدیل شد. اشتاینر در انگلستان و سپس در برادوی کار کرد و در سال ۱۹۲۹ به هالیوود نقل مکان کرد، جایی که او به یکی از اولین آهنگسازانی تبدیل شد که برای فیلمها موسیقی متن مینوشت.
و در کنار آهنگسازانی همچون دیمیتری تیومکین، فرانتس واکسمن، اریک ولفگانگ کورنگلد، آلفرد نیومن، برنارد هرمن و میکلوش روژا نقش عمدهای در ساختن سنت نوشتن موسیقی برای فیلم داشت و به همین دلیل به او لقب “پدر موسیقی فیلم” دادهاند. برخی از ابداعات اشتاینر تبدیل به تکنیکهای استاندارد موسیقی فیلم شدند، او را میتوان یکی از برترین و تأثیرگذارترین آهنگسازان سینما دانست.
ماکس اشتاینر نابغه موسیقی فیلم، بسیار از ابداعات او به تکنیکهای استاندارهای موسیقی فیلم تبدیل شدهاند.
ماکس اشتاینر برای بیش از ۳۰۰ فیلم را کمپانیهایی آر.ک.ئو و برادران وارنر آهنگسازی کرد. او ۲۴ بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد که سه بار برای فیلمهای «خبرچین» (۱۹۳۵)، «حالا، مسافر» (۱۹۴۲) و «از وقتی که تو رفتی» (۱۹۴۴) موفق به کسب جایزه شد. به جز آثار برندهی اسکار، برخی از آثار محبوب این آهنگساز شامل موسیقی فیلمهای «کینگ کونگ» (۱۹۳۳)، «زنان کوچک» (۱۹۳۳)، «جِزِبِل» (۱۹۳۸)، «کازابلانکا» (۱۹۴۲) است.
علاوه بر اینها موسیقی فیلمهای جویندگان (۱۹۵۶)، «یک جای تابستانی» (۱۹۵۹) و «بر باد رفته» (۱۹۳۹) برخی از برجستهترین آقار ماکس اشتاینر هستند که موسیقی فیلم «بر باد رفته» از سوی بنیاد فیلم آمریکا در رتبه دوم بهترین موسیقی فیلمهای آمریکایی تاریخ قرار گرفت. او همچنین اولین دریافتکنندهی جایزه گلدن گلوب بهترین موسیقی متن است که آن را برای موسیقی فیلم «زندگی با پدر» دریافت کرد. اشتاینر همکاریهای مکرری با کارگردانان مطرح زمان خود همچون مایکل کورتیز، جان فورد و ویلیام وایلر داشت و برای کارگردانانی برجستهای همچون ارول فلین، بتی دیویس، هامفری بوگارت و فرد آستر موسیقی ساختهاست.
اشتاینر نقش عمدهای در ساختن سنت موسیقی برای فیلم دارد. او را “پدر موسیقی فیلم” لقب دادهاند.
بر باد رفته (Gone with the Wind) یک فیلم آمریکایی حماسی تاریخی عاشقانه محصول ۱۹۳۹ به کارگردانی ویکتور فلمینگ برگرفته از رمانی به همین نام، نوشتهی مارگارت میچل است. کلارک گِیبل و ویوین لی نقشآفرینان اصلی این فیلم هستند. فیلم بر باد رفته ماجرای عشق دختری جنوبی در خلال جنگ داخلی آمریکا روایت میکند. این فیلم برندهی ۴ جایزه اسکار در بخشهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن شدهاست. از برترین فیلمها و عاشقانههای تاریخ سینما که در زمان خود فروش فوقالعادهای بیش از ۴۰۰ میلیون دلار را تجربه کرد و با احتساب نرخ تورم پرفروشترین فیلم تاریخ است.
یکی از زیباترین تمهای تاریخ سینما برای یکی از جاودانههای سینما
دیوید او. سلزنیک تهیهکنندهی برجسته هالیوود، ماکس اشتاینر را برای ساخت موسیقی بر باد رفته انتخاب کرد که در اوایل دههی ۱۹۳۰ برای کمپانی آر.ک.ئو کار میکرد. کمپانی برادران وارنر که از سال ۱۹۳۶ با اشتاینر قرارداد داشت برای این فیلم او را سلزنیک قرض داد. اشتاینر دوازده هفته را صرف موسیقی متن بر باد رفته کرد و یکی از برترین آثار خودش و موسیقی فیلم را ساخت.
قطعهی Tara’s Theme یا موسیقی تم اصلی فیلم بر باد رفته یکی از شاهکارهای ماکس اشتاینر و موسیقی فیلم است. این تم در ارتباط با Tara، خانه و مزرعهی خانوادهی اوهارا در فیلم است که واقع در ایالت جورجیا در جنوب آمریکاست. این جاودانه اثر ماکس اشتاینر سرشار از زیباییست، اثری بسیار باشکوه که در لحظه لحظهی آن آرامش وجود دارد. هشتاد سال از ساخت این موسیقی میگذرد ولی این آهنگ مثل روز اول حس تازگی دارد و یادآور عصر طلایی هالیوود است. تصور کنید که در سال ۱۹۳۹ در آمریکا به یک سینما پا میگذارید و این موسیقی را میشنوید، چه احساس فوقالعاده و غیرقابل وصفی خواهد داشت. جادوی پردهی نقرهای و موسیقی ماکس اشتاینر معجون محشری را ساختهاند که بر زمان غلبه میکند و برای همیشه در تاریخ سینما ماندگار است.
تصور کنید در دهه ۳۰ در آمریکا پا به یک سینما بگذارید و این موسیقی را بشنوید! چه احساس فوق العادهای خواهد بود.
به همراه نسخه طولانی + تم فوق العاده فیلم روز قضاوت
برد فیدل (Brad Fiedel) (زاده ۱۰ مارس ۱۹۵۱) آهنگساز آمریکایی بازنشسته، سازنندهی موسیقی فیلم و تلویزیون است. او برای سبک خاص موسیقیاش، استایل سینثسایزر-هِوی شهره است و بیشتر برای همکاری با جیمز کامرون برای ساخت موسیقی فیلم ترمیناتور و دنبالهی تحسینشدهی آن ترمیناتور: روز قضاوت شناخته میشود. فیدل بیشتر بر روی فیلمهای سبک علمی تخیلی، اکشن و ترسناک موسیقی کار کردهاست و کارنامهی او شامل فیلمهایی همچون شب وحشت (۱۹۸۵) و دنبالهی آن، مار و رنگین کمان، فولاد آبی، دروغهای حقیقی و جانی منومیک است.
برد فیدل سازنندهی این اثر ماندگار، پیشتاز استفاده از سینثسایزر در موسیقی فیلم
برد فیدل در بِیویل، شهر نیویورک در لانگ آیلند بزرگ شد و از مدرسهی بارلو فارغالتحصیل شد. بعد از کالج، او به یک آهنگساز محبوب و مترقی تبدیل شد. در دههی ۸۰ میلادی بر روی چندین فیلم موفق عمدتاً در ژانر اکشن و هیجانانگیز کار کرد و پیشگام استفاده از سینثسایزر و سازهای الکترونیکی در موسیقی فیلم بود. با این حال در اواخر دههی ۹۰ میلادی دیگر در این حرفه فعالیت نکرد. او همچنین نوازندهی کیبورد Hall & Oates، گروه دونفرهی پاپ راک آمریکایی بود. فیدل حرفهی موسیقی فیلم را در اواخر دههی ۷۰ به صورت گسترده با فیلمهای تلویزیونی و به صورت جزیی با آثار سینمایی آغاز کرد تا اینکه جیمز کامرون او را برای ساخت موسیقی فیلم علمی تخیلی The Terminator در سال ۱۹۸۴ استخدام کرد که شروع مسیر موفقیت او بود.
ملودی ساده اما بسیار زیبا و صدای خالص سینثسایزر آنالوگ فراموشنشدنی این تم را در تاریخ سینما ماندگار کردهاست.
موسیقی دو فیلم اول مجموعه ترمیناتور (نابودگر) مشهورترین و موفقترین آثار کارنامهی برد فیدل هستند و موسیقی تمی که او برای مجموعه فیلمهای ترمیناتور ساخت درخشانترین اثر اوست. فیدل در دورهی اوج فیلمهای علمی تخیلی در دهه ۸۰ میلادی برای یکی از مشهورترین فرنچایزهای این سبک تمی ساخت که در تاریخ سینما ماندگار است. در فیلم اول این تم در تیتراژ آغازین فیلم و چند صحنهی مهم دیگر با تمپوهای مختلف به کار رفت که شامل یک نسخهی پیانو در صحنهی عاشقانه فیلم و نسخهای آرامتر در یکی از صحنههای احساسی بود.
دو ویژگی بارز این ساختهی برد فیدل “ملودی ساده فریبنده” و “موسیقی سینثسایزر فراموشنشدنی” آن است. این تم در کسر میزان ۱۳/۱۶ است در حالیکه که قصد فیدل چیز سادهتری مانند ۷/۸ بود اما زمانیکه داشت با تجهیزاتش بر روی این موسیقی کار میکرد این ریتم را پسندید و تصمیم گرفت آن را نگه دارد و حتی توجهی به اعداد نداشت چون او اصلاً نتنویسی برای موسیقی انجام نمیداد.
فیدل این موسیقی را برای صحنهی فرار ریس و کانر از ایستگاه پلیس ساخته بود چون برای این صحنهی قهرمانانه مناسب به نظر میرسید که البته جیمز کامرون این موسیقی برای این صحنه رد کرد چون فکر میکرد که هیجان مخاطب را از دست میدهد. برد فیدل همین تم را برای فیلم دوم یعنی روز قضاوت به کار برد که کمی از تم اول مدرنتر و گیراتر است، جالب است بدانید که صدای فلز تکرار شونده که در این تم میشنوید با ضربهی چکش به یک تابهی چدنی تولید شدهاست.
این صدای آخرالزمان است، یکی از بهترین تمهای آخرالزمانی که در بین آثار موسیقی فیلم تک است.
ملودی ساده ولی بسیار زیبا با حال و هوای آخرالزمانیِ فوق العاده که اتمسفریک و گیراست شنونده را غرق در این موسیقی میکند به طوریکه به سادگی از آن خسته نشود. صدای خالص و دوستداشتنی سینثسایزر آنالوگ (درنسخه فیلم اول Prophet-10) در این موسیقی بسیار لذتبخش است و حس نوستالژیکی را برای ما زنده میکند که یادآور دههی ۸۰ میلادی، فیلمهای علمی تخیلی و اکشن و دوران طلایی آرنولد است.
امیدوارم از این موسیقی تم بسیار زیبا لذت ببرید و اگر موسیقی خاصی از فیلمهای آخرالزمانی، اکشن و یا علمی تخیلی گذشته را دوست دارید به ما در بخش دیدگاهها معرفی کنید.
۱۹۹۶ آلبومی از آهنگساز و پیانیست ژاپنی ریوئیچی ساکاموتو است که شامل ساختههای محبوب این آهنگساز است که برای سهنوازی پیانو تنظیم شدهاند. یکی از قطعات این آلبوم با نام Bibo no Aozora در چندین فیلم و سریال به کار رفتهاست که برجستهترین آنها فیلم بابل (Babel) است که هر دو نسخهی این آهنگ یعنی هم نسخهی آلبوم ۱۹۹۶ و نسخهی ۰۴ آن در فیلم بابل به کار رفتند.
بابل فیلمی درام محصول ۲۰۰۶ به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو و نویسندگی گییرمو آریاگا است. برد پیت، کیت بلانشت، گائل گارسیا برنال، کوجی یاکوشو، آدریانا بارازا و دنیکو کیکوچی از نقشآفرینان این فیلم هستند. بابل داستان چهار خانواده را روایت میکند به صورت غیرمستقیم با موضوعی به هم مرتبط میشوند.
موسیقی فیلم بابل ساخته گوستاوو سانتائولایا آهنگساز برجستهای آرژانتینی است. بابل در بخش بهترین موسیقی متن فیلم توانست جوایز اسکار و بفتا را ببرد و همچنین در جشنواره گلدن گلوب نامزد دریافت این جایزه شد. گوستاوو سانتائولایا مانند بسیاری از آثار خود از ساز مخصوص خود رونروکو استفاده کرد که نتیجهی آن بسیار موفق و ماندگار بود.
یکی از مشهورترین قطعات موسیقی فیلم بابل آهنگ Bibo no Aozora / Endless Flight and Babel است که مجموعهای از سه آهنگ مختلف است که شامل قطعهی Bibo no Aozora از ریوئیچی ساکاموتو و قطعات Endless Flight و Babel از گوستاوو سانتائولایا است. این قطعه در پایان زیبای فیلم و تیتراژ پایانی آن به کار رفت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
Bibo no Aozora به معنای زیباییِ آسمان آبی است، یکی از زیباترین آثار ریوئیچی ساکاموتو
آهنگ اول که نام ژاپنی آن Bibo no Aozora است که تنظیمی جدید از یک ترانهی ساکاموتو به همین نام از آلبوم Smoochy که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. معنای عنوان این آهنگ به ژاپنی زیبایی آسمان آبی است. با توجه به مضمون ترانهی اصلی این قطعه هم نسبتاً غمناک است. ترکیب ویولن و پیانوی آهنگ بسیار گیرا و فوق العاده است. غمِ اثر بیشتر از طریق سازهای زهی منتقل میشود که حالت انعکاس و تکرار دارند، نوای پیانو اما نرمتر و لطیفتر است و احساس کار را کمی متعادل میکند. نسخهای از این آهنگ که ساکاماتو آن در یک اجرای زنده با تکنوازی پیانو اجرا میکند بسیار زیباست و شاید بگویم زیباترین نسخهی آهنگ است، اجراهای زنده ریوئیچی ساکاموتو بسیار قوی و فوق العاده هستند و گاهاً حتی از ضبطهای استودیویی هم بهترند.
گوستاوو سانتائولایا با رونروکو بار دیگری غوغا کردهاست، پرواز بیپایان رویاییترین اثر اوست.
پس از آهنگ زیبایی آسمان آبی نوبت به قطعهی Endless Flight یا پرواز بیپایان از گوستاوو سانتائولایا میرسد که یکی از رویاییترین و زیباترین ساختههای اوست. کافیست نوای ساز رونروکو این آهنگ یکبار بشنوید تا برای همیشه در یاد شما ماندگار شود. حالت پژواکی که در ملودی این آهنگ وجود بخش زیبا و دوستداشتنی این آهنگ است، این موسیقی آنقدر زیباست که میتوانیم آن را زیبایی بیپایان بنامیم. قطعهی پایانی هم از گوستاوو سانتائولایا یک تکنوازی ساز رونروکو است.
دو اثر اول به نوعی ارتباطی معنایی با هم دارند، ابتدا زیبایی آسمان آبی و پس از آن پرواز بیپایان. نکتهی زیبای دیگر انتقال بین آهنگهاست که بسیار فوق العاده است و برای لحظاتی کوتاه پایان زیبایی آسمان آبی با آغاز پرواز ابدی با هم برخورد میکنند که بسیار دوستداشتنی است. اثری متفاوت و شنیدنی از یکی از ماندگارترین فیلمهای سینما و از برندگان جایزه اسکار بهترین موسیقی متن که امیدوارم از آن لذت ببرید.
فراموش نکنید که در موزیک گیک آثاری برتر از هر دو هنرمند یعنی ریوئیچی ساکاموتو و گوستاوو سانتائولایا معرفی کردیم، آخرین اثر از ریوئیچی ساکاموتو موسیقی شاهکار او برای موسیقی فیلم The Revenant بود و آخرین از گوستاوو سانتائولایا در موزیک گیک، آهنگ De Ushuaia a La Quiaca بود که آن هم با ساز رونروکو نواخته شدهاست، پیشنهاد میکنم این دو اثر فوق العاده را گوش کنید و لذت ببرید.
اجرای شنیدنی و بسیار زیبای تکنوازی این آهنگ از ساکاموتو در توکیو سال ۲۰۰۵
کیتارو هنرمند بسیار محبوب سبک نیو ایج آثار فاخر و مشهور بسیار زیادی دارد، در این نوشته آلبومی از کیتارو را به نام The Best of Ten Years را در موزیک گیک معرفی میکنیم که یکی از بهترین آلبومهای منتخبهای کیتارو است. همانطور که از نام آلبوم پیداست این آلبوم منتخبی از برترین کارهای کیتارو در ده سال ابتدایی فعالیت او بین از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۶ که تقریباً مهمترین سالهای دوران حرفهایاش هستند را شامل میشود.
در ده سال ابتدایی شروع به کار، کیتارو بسیار فعال بود و تعداد زیادی آلبوم استودیویی، آلبوم اجرای زنده و موسیقی متن را ساخت و منتشر کرد که جز برجستهترین آثار کارنامهی او هستند. چندین اثر این آلبوم منتخب از بهترینهای جاده ابریشم هستند و دیگر آثار از آلبومهای Oasis، Mallennia، Aqua، Silver Cloud و دیگر هستند. شنیدن این آلبوم بسیار ارزشمند را به همهی شما دوستداران کیتارو و افرادی که دوست دارند منتخبی از برترینهای کیتارو را بشنوند پیشنهاد میکنم.
اثر قبلی که از کیتارو در موزیک گیک معرفی کردیم، اثری احساسی و رمانتیک با نام Thinking of You از آلبومی به همین نام بود. شنیدن این اثر زیبا و شنیدن آن را به شما پیشنهاد میکنم.
قطعه Manchester Minimalist Piano and Strings از لسلی باربر
لسلی باربر (Lesley Barber) زادهی سال ۱۹۶۲، آهنگساز کانادایی و سازنندهی موسیقی فیلم، موسیقی تئاتر، موسیقی مجلسی و ارکسترال برای گروهها است، او همچنین رهبر ارکستر، پیانیست، تهیهکننده موسیقی و نوازندهی چند ساز است. باربر بیشتر برای ساختن موسیقی فیلمهای منچستر بای د سی، آخر شب، میتوانی روی من حساب کنی، منسفیلد پارک و موسیقی سریال خرس کوچک (Little Bear) شناخته میشود.
او زادهی ۱۹۶۲ در تورنتو، انتاریو کانادا است، باربر آهنگسازی را از سن ده سالگی آغاز کرد و برندهی چند جایزه آهنگسازان جوان شدهاست. وی در سال ۱۹۸۸ با مدرک کارشناسی ارشد آهنگسازی موسیقی از دانشگاه تورنتو فارغالتحصیل شد. پس از دوران دانشگاه چند سال را صرف آهنگسازی تئاتر کرد و برای بیش از ۲۰ تئاتر موسیقی ساخت. او ذکر کرده که از تورو تاکهمیتسو، جان کوریلیانو، یوزف هایدن، سوفیا گوبایدولینا، استیو رایش، پیجی هاروی، رادیو هد، کارتر برول، انیو موریکونه و فیلیپ گلس در موسیقی تاثیر گرفتهاست. لسلی باربر در سال ۲۰۱۶ به عنوان اولین آهنگساز زن در میزگرد هالیوود ریپورتر در کنار هانس زیمر، جاستین هورویتز، نیکولاس بریتل، جان دبنی و هائوشکا حضور پیدا کرد.
لسلی باربِر از زنان مهم موسیقی فیلم
منچستر بای د سی (Manchester by the Sea) یک فیلم درام محصول ۲۰۱۶ به نویسندگی و کارگردانی کنت لونرگان و درخشش کیسی افلک، میشل ویلیامز، کایلی چندلر و لوکاس هجز است. این فیلم با تحسین و نقدهای بسیار مثبتی از منتقدان روبرو شد و توانست با بودجهی ۹ میلیون دلاری خود ۷۹ میلیون دلار بفروشد. منچستر بای د سی در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار با ۶ نامزدی حضور پیدا کرد که موفق شد تا در بخشهای بهترین بازیگر نقش اول مرد و بهترین فیلمنامه غیراقتباسی جایزه اسکار را ببرد همچنین در هفتاد و چهارمین دوره جوایز گلدن گلوب در ۵ بخش کاندید بود که تنها در بخش بهترین بازیگر نقش اول مرد موفق به کسب جایزه شد.
این موسیقی دقیقاً به مانند فیلم است، فضایی نسبتاً آرام و غمزده با تنش نهانی که در آن وجود دارد. همانطور که منچستر بای د سی زیباست، این موسیقی هم زیباست.
لسلی باربر سازننده موسیقی این فیلم است که تاکنون مهمترین اثر اوبه شمار میرود، باربر همچنین سازننده موسیقی فیلم قبلی لونرگان یعنی میتوانی روی من حساب کنی بودهاست. کار رهبری ارکستر موسیقی برعهده جیمز شرمن بودهاست. از موسیقی فیلم منچستر بای د سی به یک آهنگ بسیار زیبا با نام Manchester Minimalist Piano and Strings گوش میکنیم که همانطور که از نام آن پیداست یک قطعه موسیقی مینیمال با حال و هوای فیلم با پیانو و سازهای زهی است.
ملودی اثر بسیار زیباست و نوای پیانو در آن بسیار گوشنواز است، در نیمههای آهنگ با اضافه شدن سازهای زهی همان ملودی تبدیل به یک ملودی مهیج میشود و البته دقیقاً همان چیزی است که موسیقی این فیلم باید باشد، این همان چیزیست که منچستر بای د سی است. فضایی نسبتاً آرام و غمزده که توسط پیانو ساخته میشود به ناگاه با ضرباتی سنگین از جنس حقیقتی تلخ که توسط سازهای زهی وارد میشوند به فضایی میهج همراه با تنشی نهان تبدیل میشود و این از نقاط قوت کار لسلی باربر است.
این قطعه یکی از بهترین و زیباترین ساختههای لسلی باربر است و جالب است بدانید که این آهنگ به عنوان موسیقی اصلی فیلم در هنگام اهدای جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد در مراسمهای اسکار، گلدن گلوب و بفتا به کیسی افلک پخش شد. اثری زیبا و متفاوت که امیدوارم از آن لذت ببرید.
جالب است بدانید که لسلی باربر به عنوان اولین آهنگساز زن در میزگرد هالیوود ریپورتر حضور پیدا کرد.
آلبوم The Essential Yanni شامل آثار منتخبی از بهترینهای یانی
یانیس کریسومالیس که به طور حرفهای یانی شناخته میشود، آهنگساز، نوازنده کیبورد، پیانیست و تهیهکننده موسیقی برجستهی اهل یونانی است که دوران بزرگسالی خود را در ایالات متحده آمریکا گذارنده و ساکن این کشور است. او را در سراسر جهان به عنوان آهنگساز موسیقی بیکلام میشناسند اما او کار ساخت موسیقی برای تلویزیون و فیلم را هم انجام دادهاست.
سبک موسیقی یانی برگرفته از سبکهای جاز، کلاسیک، سافت راک و موسیقی ملل است. او در کودکی و نوجوانی به رادیوهای موسیقی نواحی مختلف از جمله آفریقای شمالی، کشورهای عربی و اروپا گوش میکردهاست که بر موسیقی او تأثیر گذاشتهاست. موسیقی یانی نتیجهی برخوردش با فرهنگهای مختلف مناطق دنیا و تجسم فلسفهی او که “یک جهان، یک مردم” است میباشد.
یانی همچنین به برگزاری کنسرت در مکانهای تاریخی و مشهور در سراسر دنیا شهره است که از آن جمله میتوان به اجرا در آکروپولیس یونان، تاج محل هند، شهر ممنوعه چین، برج خلیفه امارات، کرملین روسیه، قلعه ال مورو پورتوریکو، شهر تاریخی جبیل در لبنان، تئاتر باستانی رومب کارتاژ در مراکش، اهرام مصر و ابولهول بزرگ جیزه اشاره نمود.
یانی، آهنگسازی بااحساس و دوستداشتنی که در دنیا نظیر ندارد.
با ظهور و محبوبیت موسیقی نیو ایج در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی، یانی هم بیشتر شناخته شد و علاوه بر آن پخش آثار او در تلویزیون و رادیوهای کشورهای مختلف و به کارگیری آنها در رویدادها و مسابقات ورزشی به جهانی شدن یانی و موسیقیاش کمک کرد. حداقل شانزده آلبوم یانی به رتبه ۱ چارت برترین آلبومهای نیو ایج بیلبورد رسیدهاند، همچنین دو آلبوم “جرئت آرزو” و “در زمان من” یانی نامزد دریافت جایزه گرمی بهترین آلبوم نیو ایج شدهاند.
آثار یانی در کشور ما بسیار محبوب است و کمتر کسی از دوستداران موسیقی بیکلام است که آثار او را در آرشیوش نداشته باشد. موسیقی یانی لطیف و دلنواز است و شنونده را به دنیای پر از صلح، زیبایی و آرامش میبرد. آثار برجسته و برتر یانی بسیار زیاد است و برخلاف بسیاری از آهنگسازان تنها به چند اثر خلاصه نمیشود.
در این نوشته آلبومی از بهترینهای یانی با عنوان The Essential Yanni آماده کردهام که شامل آثاری از این آهنگساز است که باید آنها را حتماً بشنوید و داشته باشید. این آلبوم در سال ۲۰۱۰ با لیبل لگسی منتشر شد و به رتبه ۶ چارت برترین آلبومهای نیو ایج بیلبورد رسید. آلبوم شامل دو دیسک است که در هر دیسک ۱۶ قطعه از بهترینهای یانی موجود است. یکی از بهترین مجموعههای منتخب از آثار این هنرمند که میتوانید داشته باشید.
اثر قبلی که از یانیِ دوستداشتنی در موزیک گیک شنیدیم آهنگ Waltz In 7/8 یکی از زیباترین و دلنوازترین آثار او از آلبوم Tribute بود که پیشنهاد میکنم آن را حتماً بشنوید.
عنوان آلبوم: The Essential Yanni هنرمند: یانی ژانر: نیو ایج سال انتشار: ۲۰۱۰ مدت زمان: ۰۲:۳۳:۳۳
اُ سوله میو / O sole mio یک ترانهی مشهور به زبان ناپلی است که در سال ۱۹۸۹ نوشته شدهاست. شعر آن را جیووانی کاپرو، شاعر ایتالیایی نوشته که این اثر شناختهشدهترین اثر اوست و موسیقی آن را ادواردو دی کاپو موسیقیدان ناپلی و آلفردو مازوچی ساختهاند. ورژنهای دیگری از O sole mio وجود دارند اما اغلب نسخهی اصلی آن به زبان ناپلی خوانده و اجرا میشود.
O sole mio معادل ناپلی Il mio sole در زبان ایتالیایی است که معنای آن “خورشید من” و “آفتاب من” است. O sole mio توسط خوانندگان زیادی خوانده و ضبط شدهاست که از جمله آنها میتوان به انریکه کاروسو، لوچانو پاواروتی، تونی بنت، آندریا بوچلی، رزا پونسل، بنیامینو گیگلی، ماریو لانزا و بسیاری بیشتر اشاره کرد. الویس پریسلی ترانهای با نام “It’s Now or Never” را بر وزن این آهنگ خواندهاست. لوچانو پاواروتی در سال ۱۹۸۰ جایزه گرمی بهترین آواز تکنفرهی کلاسیک را برای بازاجرای خود از اُ سوله میو برنده شد.
کاور اولین نسخه از اُ سوله میو
اُ سوله میو یک ترانهی شاد و بسیار زیباست، در این ترانه همه چیز خوب است، در هوایی آفتابی و مطبوع، عاشق هوای معشوقش را میکند و برای او آواز سرمیدهد، او را آفتاب من خطاب میکند و زیبایی چهرهی او را به آفتاب درخشان تشبیه میکند. این آهنگ یکی از ماندگارترین ترانههای عاشقانه کشور ایتالیاست که بسیار محبوب است و شهرتی جهانی دارد. اجراهای بسیار زیادی از این ترانه وجود دارد اما همانطور که گفتم این یک ترانهی عاشقانه سرخوش و شاد است و نظر شخصی من این است که اگر به جای احساس رمانتیک خیلی زیاد کمی نشاط جایگزین اجرا شود نتیجه خیلی بهتر خواهد بود.
اجرایی از اُ سوله میو از گروه اُپرای سه تنور در کنسرت سال ۱۹۹۴ در لس آنجلس است که بسیار فوقالعاده و متفاوت است. سه تنور یک گروه اپرای محبوب در دهه ۹۰ و اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی بود که متشکل از پلاسیدو دومینگو، خوزه کارراس و لوچانو پاواروتی، سه خواننده تنور برجسته و محبوب بود. این گروه با یک همکاری در اجرایی مشترک در حمامهای باستانی کاراکالا در رم، ایتالیا در ۷ جولای ۱۹۹۰ در آستانهی فینال جامجهانی ۱۹۹۰ ایتالیا شکل گرفت.
آنها با سرخوشی، شور و نشاط طوری ترانه را اجرا میکنند که انگار همهچیز در این هستی روبهراه است، آنها از ته دلیل و با حالی خوش میخوانند.
در این اجرا همه چیز فوق العاده است، خوانندگان سرحالند و منتظر هستند تا صدای خود را به رخ بکشند و حضار را غرق در لذت کنند همچنین رقابتی جالب هم بین این سه خواننده شکل میگیرد. در یک طرف پاواروتی و در طرف دیگر پلاسیدو و کارراس. آنها با سرخوشی، شور و نشاط طوری ترانه را اجرا میکنند که انگار همه چیز در این هستی رو به راه است، آنها از ته دلیل و با حالی خوش میخوانند و همین است که این اجرا بسیار محبوب و متمایز کردهاست. خوانندگان خوشحالند، ارکستر خوشحال است و حضار خوشحال و شادند، یک اجرای فوقالعاده و درخور که برای همیشه ماندگار است و آدم از تماشای آن سیر نمیشود. تماشای این اجرا را هرگاه که خسته و یا غمگین هستید پیشنهاد میکنم چون واقعاً پر از انرژی و احساس خوب است. امیدوارم که همیشه شاد و خوشحال باشید و از این اجرا لذت ببرید.
یکی از جالبترین و ماندگارترین اجراهای پاواروتی، اجرای ترانه O sole mio توسط او و برایان آدامز خواننده راک برجسته انگلیسی است.
در این نوشته چهار نوشته از این ترانهی زیبا را برای شما با دو کیفیت آماده کردهام که شامل اجرای پاواروتی از آلبوم Vincerò!، یکی از بهترین اجراهای پاواروتی از آلبوم بهترینهای او، اجرای پاواروتی در کنسرت پاواروتی و دوستان ۲ و در نهایت یک اجرای زیبا از سه تنور است. به همراه این چهار ورژن دو اجرای بسیار زیبا از این آهنگ هم آماده کردم که یکی همان اجرای معروف و دوستداشتنی سه تنور است و دیگر اجرای پاواروتی برایان آدامز است که بسیار جالب است. همچنین اثر قبلی از پاواروتی در موزیک گیک که Nessun dorma شاهکار پوچینی بود را به هیج وجه را از دست ندهید که یکی از بهترین اپراهای تاریخ و یکی از بهترین اجراهای پاواروتی است.