Nessun dorma شاهکار ماندگار جاکومو پوچینی، با اجرای لوچانو پاواروتی
Nessun dorma (به فارسی: هیچ کس نخوابد) (به انگلیسی: None shall sleep) یک آریا از اپرای توراندخت (Turandot) جاکومو پوچینی آهنگساز و اپرانویس برجستهی ایتالیایی، آغازگر پردهی سوم این اپرا و به عنوان یکی از برترین آریاهای تنور شناخته میشود. نوشتن توراندخت به واسطه بیماری و مرگ پوچینی در سال ۱۹۲۴ ناتمام ماند و فرانکو آلفانو یکی از آهنگسازان ایتالیایی معاصر او بر اساس یادداشتهای وی این اپرا را تکمیل نمود. توراندخت برگرفته از روایتهای هزار و یک شب است و ریشهای هندو-ایرانی دارد و در حقیقت از هند به ایران آورده شدهاست.
داستان ترانه Nessun dorma:
دختری به نام فرحناز خوابی میبیند که در آن دو غزال نر و ماده به دام صیادی میافتند و غزال ماده با تمام تلاش و از خودگذشتگی موجب رهایی غزال نر میشود ولی خود به دست شکارچی کشته میشود.
فرحناز زمانی که از خواب برمیخیزد رؤیای خود را صادق میبیند و نتیجه گیری میکند که مردها همه خودخواه، پست و بیخردند و این زنها هستند که همیشه باید از خودگذشتگی کنند و به همین دلیل تصمیم میگیرد که هرگز ازدواج نکند. دایهی فرحناز تلاش میکند تا او را از این ارزیابی و نتیجه گیری اشتباه دور کند و گویا بعد از مدتی (شاید هزار و یک روز) فرحناز از تصمیم اشتباه خود منصرف میشود.
دایهی فرحناز برای تغییر نظر فرحناز داستان امیرزاده خَلَف و خاقانزاده چین، توراندخت را برای اون نقل میکند که خلاصهی داستان از این قرار است:
در چین باستان خاقانزادهی چین، توراندخت که از مردان متنفر است، به همهی خواستگارانش که بر خلاف خواستهی پدرش جواب رد میدهد. پس از اصرار پدرش تصمیم به طرح معمایی میگیرد و قرار میگذارد تا هر کس که به سه معمایش پاسخ دهد با او ازدواج خواهد کرد و در غیر این صورت کشته خواهد شد. شاهزادگان زیادی این شرط را قبول میکنند ولی چون هیچ جوابی پیدا نمیکنند کشته میشوند.
بالاخره امیرزادهای با نام خَلَف یا کالاف به هر سه معما پاسخ درست میدهد. توراندخت بازی را باخته، تصمیم به طرح معمایی دیگر میگیرد اما با مخالفت پدرش رو به رو میشود. کالاف که بسیار توراندخت را دوست داشته و نمیتواند نارحتی او را ببیند، یک فرصت به توراندخت برای فرار از مخمصه میدهد، وی در حالی که بازی را برده است به توراندخت میگوید که در صورتی که بتوانی تا قبل از سپیدهدم نام من را پیدا کنی من از سر راه تو کنار میروم و میتوانی مرا بکشی.
“نام من را پیش از سپیدهدمان بگو و من بعد از آن باید بمیرم”
توراندخت به همه دستور میدهد که هیچکس حق خوابیدن ندارد و همه باید تلاش کنند تا اسم این امیرزاده تا روز بعد پیدا کنند و در غیر این صورت کشته خواهند شد. او بردهی زیبارویی را مامور میکند تا نزد مرد رود و زیر پای او بشیند تا اسم وی را پیدا کند و طبق روایتی این برده که نامش در اپرای پوچینی لویی است، نام مرد را پیدا میکند ولی چون خود به خلف دل باخته حتی زیر شکنجه هم حاضر نمیشود تا نام وی را بگوید.
“هیچکس [امشب] نمىخوابد، هیچکس نمىخوابد”
بالاخره سپیده سر میزند و توراندخت که نتوانسته نام خواستگار خود را پیدا کند در مقابل وی قرار میگیرد، مرد او را در آغوش میگیرد و میبوسد. (…)
توراندخت فریاد میزند: یافتم… یافتم… فهمیدم نام او چیست، نامش عشق است…
ترجمه فارسی ترانه Nessun dorma:
ای صبح سپید بیا…ای شب تاریک برو
نگذارید کسی بخوابد. هیج کس نباید بخوابد. هیچ کس
حتی تو، (توراندوت) شاهزاده خانم
از اتاق سردت. به ستارگان بنگر، (ببین که چگونه) با عشق و امید سوسو میزنند!
ولی راز من در درونم پنهان است و نام مرا هیچکس نمیداند. نه، نه (هیچکس نمیداند)
من آن را (آن راز را) تنها روی لبانت خواهم گفت (از زبان تو خواهم گفت)
وقتی شب سپری شود و سپیده سر زند بوسه من سکوت را خواهد شکست و تو از آن من خواهی بود.
همسرایان:
هیچ کس نام او را نمیداند، و ما، افسوس، باید بمیریم!
آه، هیچکس نام او (و راز او) را نمیداند و ما رهسپار دیار مرگ هستیم.
ای شب (تاریک) برو. ستارههایت را برچین و برو (و ای صبح سپید بیا، بیا) در طلوع خورشید این منم که پیروز خواهم شد. بله، پیروز خواهم شد.
عالی بود، واقعا از جمع آوری کننده متشکرم
سپاسگزارم بهزاد عزیز
آنگاه که زبان از گفتن قاصر میشود
موسیقی،آغاز میشود
سپاس از دیدگاه شما انوشیروان گرامی
سلام همخوان دیگه کنار پاواروتی در “نسخهی اجرای زنده این اثر که البته دانلود هر دو نسخه را به شما پیشنهاد میکنم” کیه؟ صداش شبیه دومینگو بود
سلام سجاد عزیز
سه تنور هستن بله دومینگو بود.
ممنون از شما
پشمام
عجب قصه و شعر زیبای در کنار صدای ناب پاواروتی
ممنون از دیدگاه شما پویان عزیز
فوق العاده بود
برای من بسیار جذاب و احساسی بود سپاسگزارم
سپاس شهرام عزیز
عالی بود
خیلی تجربه ی تازه ای برای من بود
سپاس بابت دیدگاه شما ابوالفضل عزیز
به نظر من بعضی چیزها بسیار اساطیری هستند .
عشق به خودی خود جاودانه است . کمااینکه با صداب پاواروتی این داستان این اهنگ و این صدا جاودانه تر خواهد شد . ممنونم بابت این اطلاعات زیباتون ❤❤❤❤❤
ممنون از شما داریوش عزیز
آنقدر زیبا ست که اشک را از دیده رها میکند تا به سوی عشق خود جاری شود
ممنون از دیدگاه شما پیام عزیز ❤
عالی. فقط همین
ممنونم بابت دیدگاه شما دوست گرامی ❤